عشقت

ساخت وبلاگ

بيمار مي شوم که پرستاري ام کني
خود را زمين زدم که هواداريم کني
گوشم پر از نصيحت و حرف است اي رفيق
من آمادم که رفع گرفتاريم کني
گفتي تو سنگدل شده اي خب شدم ولي
نزد تو آمدم که قلم کاريم کني
اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود ؟
اصلا که گفته بود فلک کاريم کني ؟
ناني ز من بگيري و ناني دگر دهي
بر تو نيامده که دل آزاريم کني
رودست خوردم از همه حتي زدست خويش
کي خواستم که کاسب بازاريم کني ؟
فريادم از قليلي آب و طعام نيست
من جار مي زنم که شبي جاري ام کني
با من دوباره قصه شاه و گدا نخوان
حيف است صرف قصه تکراريم کني
من اختيار خويش به دست تو داده ام
حيف است وقف آتش اجباري ام کني
فردا بيا و نامه ما را به آب ده
ز آن بيشتر که مجرم طوماري ام کني
اوقات خويش ز ناله ام اعلام مي شوند
وقتش رسيده ساعت ديواري ام کني
دعواي ما به قوت خود باقي است و باز
من بر همان سرم که سحر ياري ام کني

خدای مهربانم...
ما را در سایت خدای مهربانم دنبال می کنید

برچسب : عشقتي,عشقتك,عشقتي يا عشقتي,عشقت که باشه,عشقت هواك,عشقت رسد به فریاد,عشقت هواك كلمات,عشقت الليل كلمات,عشقتي مهره اصيله,عشقتك قبل ماشوفك, نویسنده : ekhoda1010a بازدید : 260 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 20:19